“هرچه بر اهمیت وسایل ارتباطجمعی در جوامع افزوده شده، هم خود آنها و هم فرایند ارتباطجمعی بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. رسانههای جمعی امروزه به عنصر جدایی ناپذیری از زندگی بشری مبدل شدهاند که در تمامی عرصههای آن از اقتصاد گرفته تا سیاست و فرهنگ نقش بیبدیلی ایفا میکنند. آنها یکی از مهمترین عاملان تغییر اجتماعی در جوامع محسوب شده اند، و همچنین در شکل گیری واقعیتهای اجتماعی و مسلم و بدیهی انگاشته شدن آنها مؤثرند”.
در این میان سازمان های رسانه ای با تبعیت از ساختار کلی جوامع، قواعد و مولفه های اصلی نظام بازار را درونی کرده اند. آنها لازم است که در این بازار عظیم از قواعد بازی تبعیت کنند تا بتوانند به دو هدف اصلی خود یعنی کارایی و اثربخشی نایل شوند. این نگاه نیازمند اتخاذ بینشی علمی و سیستماتیک به مدیریت رسانه های مختلف است.
در دهههای گذشته، بازاریابان در طراحی برنامه های تبلیغاتی خود با مسائل و مشکلات بسیاری روبهرو بودند. آنها مجبور بودند که برای هر یک از عناصر و اجزای آمیخته ارتباطات بازاریابی به صورتی جداگانه، هدف گذاری کنند، فرایند تعیین بودجه را انجام دهند و پیامها و مخاطبان هدف را شناسایی کنند. این مسأله سبب شده بود که کارایی و اثر بخشی در فعالیت های تبلیغاتی به حداقل رسیده، در کل شرکتها در ارائه تصویری باثبات از خود در بازارها، با مشکل روبه رو شوند.
رشد ارتباطات یکپارچه بازاریابی به عنوان یکی از مهمترین زمینههای توسعه بازاریابی در دهه 1990 محسوب میشود. با استفاده از این روش از راه هماهنگ کردن و انسجام بخشیدن به فعالیتهای تبلیغاتی و ارتباطات بازاریابی از دوباره کاری و هزینههای مرتبط با آن دوری خواهد شد.
واژه هایی، همانند: تبلیغات جدید، ارکستراسیون (هماهنگی در تبلیغ، ارتباط های یکپارچه) نیز به منظور توصیف و تشریح مفهوم ارتباطات یکپارچه بازاریابی مورد استفاده قرار گرفتند.